ارشميدس گفته است: جايي براي ايستادن به من بدهيد و يك اهرم و تكيه گاه، تا من زمين را به حركت درآورم؛ درست مثل حركت دادن يك سنگ بزرگ به كمك اهرم و تكيه گاه؛ هر چه تعداد چوبها را بيشتر كنيم، حرکت سنگ، راحتتر است. اهرم، شايد به نظر از ساده ترين ابزارهايي باشد كه بشر به كار برده اما به نوعي بهترين ابزار هم بود. در دنياي اقتصاد، كاربرد اصل اهرم تاثيري به مراتب جالبتر دارد. اصل اهرم يعني بكارگيري افراد به عنوان اهرم سوددهي، يعني همکاري گروه که منجر به سود بيشتري براي همه است (معجزة Team work و عوايد کار گروهي).

جي پل گتي، خداي نفت و ميلياردر معروف ميگويد: ترجيح ميدهم يك درصد تلاش صد نفر را داشته باشم تا صد در صد تلاش خودم را.

حق با گتي است: هيچ كس به تنهايي زمان و انرژي لازم را براي ايجاد يك تجارت موفق ندارد.

اصل اهرم:

استفاده از افراد به عنوان اهرمهايي براي سودآوري (به عبارتي كار گروهي و كمك گرفتن از ديگران.)

كاربرد اصل اهرم در نظام بازرگاني و اقتصاد اصلاً چيز جديدي نيست. درست است كه NETWORK MARKETING به بهترين نحو اين اصل را به كار گرفته، اما استفاده از آن به بيش از 250 سال پيش برميگردد. سرخپوستان شمال آمريكا براي آنكه پوستهاي سگ آبي را كه داشتند بفروشند، به صورت ناوگانهايي از قايقهاي كوچكشان براي فروش ميرفتند. به اين صورت كه هر نفر چند قايق پوستش را در ناوگان يك رهبر تجاري كه داراي قدرت مذاكره تجاري بود در ازاي حق عضويت مثلاً يك پوست از هر قايقش قرار ميداد. مثلاً ده نفر با هر چند قايقي كه داشتند اين حق عضويت را ميدادند و آن رهبر، كار تثبيت قيمت پوست و مذاكره با سفيدپوستان را انجام ميداد. بين سالهاي 1785 تا 1893 كه قيمت پوست سگ آبي در لندن بين 10 تا 20 شلينگ شناور بود، اما سرخپوستان قيمت ثابتي داشتند.

با اين كار سرخپوستان بيش از 100 سال تجارت را بدست داشتند تا اينكه شركتهاي مختلط شروع به كار كردند و عرضه حجم بالاي محصول سرخپوستان را کنار زدند. بعد از آن، در همين دوره يانكي هاي دوره گرد كه با گاري و پياده به در خانه ها مي رفتند، کار خود را شروع كردند. اما با گسترش خطوط راهآهن و آبراه ها و كشتيراني در آمريكا، عمده فروشها كار خود را شروع كردند كه کالا را به صورت عمده به مغازه ميرساندند و مشتري از مغازه خريد ميكرد. علت اينكه يانكيها زود كنار زده شدند اين بود كه فقط به فکر سود شخصي بودند. گروهي نبودند که کسي از آنها حمايت کند، بنابراين به كلي كنار زده شدند. در واقع عمده فروشها هم از اصل اهرم استفاده كردند (مغازه دارها).

در اواخر قرن 19 و اوايل قرن بيستم شيوة جديدي به كار گرفته شد كه در زمان خود، شيوهاي انقلابي بود: به اين صورت كه فرد براي خودش كار ميكرد اما چيزي را ميفروخت كه شهرت داخلي داشت يعني فروش مستقيم(direct selling) . در آن زمان AVON شركت پرس فولرو الكترولوكس از اين شيوه استفاده ميكردند. در اين روش هم مثل NETWORK MARKETING محصول در ويترين گذاشته نميشد، بلكه توسط افراد به در خانهها برده ميشد و عرضه ميگرديد. در اين روش هم همانند سرخپوستان شمال آمريكا، با استفاده از كار شبكهاي از اجتماع افراد بهره گرفتند. اين شيوه خيلي سريع همه جا را پر كرد.

اما شيوه DS (فروش مستقيم) يك مشكل بزرگ داشت و آن تكه زمان بود. افراد تا زماني كه كار ميكردند و به تعداد ساعت ها و دقايقي كه كار ميكردند پورسانت ميگرفتند و اگر بيمار ميشدند، پولي نبود يا حتي تعطيلات آخر هفته پولي نميگرفتند. بنابراين هيچگونه تامين معيشتي و كاري نداشتند. در واقع، آنها درآمد موقت داشتند. در موارد ديگر هم اين حالت وجود دارد. يك پزشك و يك وكيل به ازاي كاري كه انجام ميدهند پول ميگيرند و اگر بيمار يا پرونده قضايي نباشد، بالطبع درآمدي نيست.

در سالهاي 1920، كارل رنبرگ يك سال مجبور شد در شانگهاي بماند و با رژيم گرسنگي برنج و آب زندگي كند. اين دوره تجربه بسيار خوبي برايش شد. چون وقتي به آمريكا برگشت تجربه بسيار خوبي به عنوان يك شيميدان داشت كه از آن به خوبي استفاده كرد.