همانند تمام نظريات و عقايد قدرتمند، NETWORK MARKETING هم
بدليل فقدان فهم و اطلاعات كافي با مقاومت روبه رو شد. هيچ رازي دربارة NETWORK MARKETING وجود ندارد! فقط يك راه ديگري براي
فروش و توزيع خدمات و محصولات است.NETWORK MARKETING در حال حاضر يك جوان تقريباً 60
ساله است!
در اوايل دهة 1940، شركتي به نام ويتامين كاليفرنيا متوجه شد كه
تمام نمايندگان فروش جديدش از دوستان و اقوام فروشندگان فعلياش هستند كه عمدتاً
بدليل اينكه محصول را به قيمت عمدهفروشياش ميخواستند، به آنها ميپيوستند. همچنين
آنها به اين نتيجه رسيدند كه داشتن نيروي فروش با تعداد افراد زياد - كه هر يك
محصول كمي را ميفروشند - بسيار سادهتر و آسانتر از داشتن تعداد كمي فروشندة ماهر
است كه محصولات زيادي را ميفروشند. با توجه به دو مطلب فوق آنها يك ساختار سوددهي
فروش را طراحي كردند كه افراد را به دعوت نمايندگان جديدي تشويق ميكرد كه از
مشترياني بودند كه راضي بودند و از دوستان و اقوام آنها نيز بودند و هر كدام از
آنها نيز اين حق را داشت كه محصول را به ديگران ارائه كند. اين روش اين امكان را
ميداد كه نيروي فروش به صورت نمايي رشد كند. شركت بابت فروشي كه تمام گروه يا شبكة
نمايندگان مستقل انجام ميداد به آنها پورسانت ميداد. در اين زمان بود كه NETWORK MARKETING متولد شد! چند سال بعد اين شركت به
شركت مكملهاي غذايي Nutrilite تغيير
نام داد.
اكثر كارشناسان اقتصادي اذعان دارند كه كارل رنبرگ (موسس شركت
ويتامين كاليفرنيا) اولين كسي بود كه NETWORK MARKETING را به شيوة موفق بكار گرفت. در
واقع پيش از او شركتهاي فروش مستقيمي بودهاند كه به نمايندگان فروش خود براي جذب
افراد جديد، مبالغي را ميپرداختند و يا حتي درصدي از چند روز اول سود فروشنده جديد
را به معرف ميپرداختند، ولي رنبرگ اولين كسي بوده كه پورسانت دائمي را در نظر
گرفته است. البته برخي معتقدند كه آن طرح توسط دو مغز متفكر Nutrilite يعني لي مارتينينگ و ويليام گسل
ابداع شده است. با اين حال آن طرح، مشتركات زيادي با آنچه که امروز NETWORK MARKETING ميخوانيم داشته است.
طرح Nutrilite به
اين صورت بود كه شخص اول بايد 25 جنس را ميفروخت سپس ميتوانست يک فروشنده را وارد
كند و از آن به بعد 3% از ميزان فروش او را دريافت ميكرد.
چند سال بعد يعني در سال 1959 نمايندگان فروش سابق Nutrilite، "ريچارد دوس" و "جان وان
اندل" شركت Amway را
- به عنوان American
Way يعني
راه آمريكايي - به بازار عرضه كردند. آن دو، با ثروتي كه از فعاليت در Nutrilite بدست آورده بودند و با يك عرق ملي
و حس وطنپرستي، Amway را بنا نهادند كه اين طرح، يک
موفقيت باورنكردني در سرتاسر آمريكا بدست آورد.
اما در دهه 1970 بدون هيچ درك درستي از اينكه چه چيزي استفادة درست
و صحيح از NETWORK
MARKETING است،
كميسيون تجارت فدرال (FTC) و
انجمنهاي ايالتي تمام آمريكا، بر عليه تمام شركتهاي NETWORK MARKETING برخاستند. در سال 1975، FTC
به
دادخواستي عليه Amway پرداخت
كه در آن ادعا شده بود كه اين كمپاني يك هرم نادرست است و خودداري Amway از فروش محصولاتش در مغازههاي
خردهفروشي، يك مصداق خودداري از تجارت است.
شرکت Amway، 4 سال
و ميليون ها دلار را صرف كرد تا نامش را از اين ادعا پاك كند. سرانجام در سال
1979، FTC
حكم
داد AmWay يك
هرم نيست و سود آن از فروش محصولاتش تامين ميشود و تأئيد كرد كه NETWORK MARKETING يك سيستم توزيع صحيح و پربازده است.
چرا تجارت به سمتNETWORK MARKETING رفت؟!
اصلاً NWM چيست
؟
1 – پل پليزر كه در سن 23 سالگي مشاور
اقتصادي ريگان و بوش بود، CD هاي آموزشي خود را مدتها براي عرضه
در بازار ارائه كرده بود اما به فروش نميرفت. از هر گونه تبليغ هم استفاده كرده
بود تا اينكه يكي از كارشناسان Amway از
او خواست براي Amway يك
سخنراني داشته باشد. پس از آشنايي با Amway توانست CDهاي خود را به كمك NETWORK MARKETING به فروش برساند.
در واقع در آمريكا به زماني رسيدند كه ديگر تبليغات تلويزيوني و
اينترنتي فايده نداشت و مردم تلويزيون را خاموش ميكنند ، حتي تبليغات اينترنتي را
كه به Box يا Bulkشان ميآيد باز نميكنند و حذف
ميكنند. در ذهن خود دژي درست كردند و بنابراين توزيع كالا به مشكل برخورد. چيزي كه
كارشناسان قبلاً هم پيشبيني كرده بودند.
دان هلودر گفته بود كه از دهه 90 به بعد ديگر مهم نيست كارخانه ها
در ساخت باكيفيت تر رقابت داشته باشند، بلكه مهم اين است كه راه بهتري براي توزيع
آن بيابند؛ چون در حال حاضر عامل توزيع، 80% هزينة كالا را تشکيل ميدهد و مطمئناً
راههاي بهتري براي توزيع و حذف اين هزينه ها وجود دارد. به يک شيوة جديد توزيع و
تبليغ نياز هست و آن NETWORK
MARKETING است.
در اين روش از تبليغ كلامي و سينه به سينه استفاده ميشود كه كمهزينه است. پس،
هزينة تبليغ را بين مشترياني كه خود، عامل توزيع ميشوند، تقسيم ميكند. تبليغ كلامي
به نظر بازاريابهاي قبلي نتيجه تبليغات خوب است، اما افرادي كه در NETWORK MARKETING کار ميكنند ميدانند كه بكارگيري
اصول شناخته شده براي تبليغ كلامي است که نتايج معتبر و عالي به بار ميآورد.
2 – كارشناسان اقتصادي پيش بيني كردند
كه يك واحد بزرگ، ديگر مثل گذشته كارآيي ندارد. بله زماني بود كه Ronald Coase، به خاطر
اينكه گفته بود عوامل كار خود را به صورت متمركز در يك جا جمع كنيد تا هزينه كمتر
و كارآيي بيشتر داشته باشيد، جايزة نوبل گرفت. اما اين امر، مختص دورهاي بوده كه
جمعيت دنيا به اين حد نبود؛ با جمعيتي كه در زمان او بود، اين تئوري، كاربرد داشت.
اما با ازدياد جمعيت، اين متمركزسازي، عملاً ميزان بيكاري را افزايش ميدهد.
بنابراين روند تمركززدايي شروع شد. يعني شركتها، بخشهايي از كار خود را به خارج از
سازمان خود واگذار كردند؛ كارمندان رسمي و دائمي خود را به صورت قراردادي به كار
گرفتند كه خود مشكلي ديگر ايجاد كرد كه در جاي خود توضيح ميدهم. يكي از دلايل ديگر
كه متمركز سازي جواب نميدهد اين است كه با وجود فنآوري جديد ميتوان خيلي از
هزينهها را كاهش داد. كارشناسان اقتصادي معتقدند شبكهاي از ميليونها واحد كوچكتر
به مراتب محكمتر و سريعتر از يك سازمان متمركز بسيار عالي عمل ميكنند؛ چون
توانمندي آنها به توان ميرسد و هزاران عضو، ميليونها دوست پيدا ميكنند. هر چه
تعداد واحدها بيشتر باشد تعداد ارتباطات بين آنها بيشتر است و هر چه ارتباط بين
آنها بيشتر، تجارت موفقتري داريم (در گذشته روابط عمومي مهم بود تا بتواند ارتباط
ايجاد كند اما دراينجا ارتباطِ اول همه، براساس روابط عمومي نيست. نه اينكه روابط
عمومي خوب نيست، بلكه روابط عمومي به معناي شناخت تعداد زياد، کافي نيست. چون بايد
عوامل مهمتري وجود داشته باشد تا ارتباط ايجاد گردد). خانم پاپ كورن مشاور اقتصادي Eastman Kodak , American Express و IBMدر طي دهة 90 به اين شركتها هشدار
داده بود كه بايد اين كار را انجام دهند و حتي بطور رسمي از آنها خواسته بود تا از NETWORK MARKETING براي ارائه خدمات خود استفاده
كنند، اما به حرف او توجهي نشد. اما از اواخر دهه 90، همه شروع به تغيير كردند.
حتي At&T امريكا
هم مجبور شده شروع به همراهي با NETWORK
MARKETING كند
و خدمات راه دور خود را از طريق MCI و Amway عرضه كند. اما باز هم كارشناسان
معتقدند اين كافي نيست و بايد خصوصي سازي به صورت كوآنتومي صورت گيرد يعني هر
سازمان به كوچكترين واحد خود يعني افراد انساني تجزيه شود.
كمپاني ژوپيتر كاميونيكشين پيش بيني كرده بود كه 24% تجارت
الكترونيكي تا سال 2002 از طريق جذب افراد مستقل صورت ميگيرد اما اين كافي نيست
بلكه بايد به صورت MLM و
عضوگيري چند سطحي صورت گيرد تا اين تمرکززدايي مناسب انجام شود. در واقع قدرت
خصوصي سازي به عملكرد مستقل هر فرد در كنار يك شبكه و در ارتباط با آن است. وقتي
يك سازمان يا بخشي از يك صنعت بصورت خصوصيسازي كوآنتومي يا انبوه كار كند، بخشهاي
ديگر هم مجبورند اينكار را بكنند درست مثل مهرههاي دومينو. چه بخواهند و چه
نخواهند مجبور به انجام آن ميشوند وگرنه بايد كنار بكشند. در عصر حاضر سودآوري در
اين كار است. در كشور خود ما هم مدتي است كه اينكار صورت ميگيرد. براي مثال وزارتخانهها،
كارمندان رسمي خود را بازخريد ميكنند. اما همانها را به صورت كارمند شركتي يك شركت
خارج از وزارتخانه با قراردادهاي حداكثر يك ساله و مزاياي كمتر جذب ميكنند. در جاي
خود به مشكلاتي كه به بارآورده اشاره ميكنم. خصوصي سازيهاي فعلي هماني است كه آنجا
هم اتفاق افتاده است.
3 – دليل ديگر اين است كه در عصر
كامپيوتر زندگي مي كنيم در عصر دنياي كامپيوتري يعني اينترنت، چه بخواهيم چه
نخواهيم، بايد بپذيريم كه با اين رقابت شديد و مخاطراتي كه در عصر كامپيوتر وجود
دارد زندگي در اين عصر دشوار است و كار طاقتفرسايي است. مدتها پيش كارشناسان
پيشبيني كرده بودند كه قرن بيست و يكم عصر رفاه و رفاه طلبي است و اين عصر اينترنت
است كه به راحتي همه چيز را در اختيار ما ميگذارد. اما بايد دانست كه اين رفاه با
تلاش و عرق جبين به دست ميآيد. ريچارد پو ميگويد: نحوه زندگي در سالهاي آتي تا حد
زيادي بر اساس انتخاب امروز ما و استراتژيهايي كه براي ايجاد تجارت خود در عصر
اطلاعات به كار ميگيريم تعيين ميشود.
تايرون تيلور نت ورکر قوي شرکت Primerica (شركت بيمه اي كه از طريق NETWORK MARKETING خدمات خود را ارائه ميكند) ميگويد:
در عصر حاضر آنچه كه غني را از فقير جدا ميكند، دانش و اطلاعات است. اما اين دانش
و اطلاعات نيازي به مطالعة آكادميك ندارد. همانطور که يك مادر براي تربيت فرزندانش
از كتابهاي روانشناسي به ويژه روانشناسي كودك كمك ميگيرد. از مشاورين مربوط كمك
ميگيرد و هزينه و سرمايهگذاري ميكند تا فرزندي شايسته تحويل جامعه دهد.
پو ميگويد: آنان كه NETWORK MARKETING را انتخاب مي كنند گامي بسيار بلند
در مسيري درست بر ميدارند.
4 – دليل ديگر، ازدياد ناامني در جامعه
است. مردم در آمريكا، دچار هراس از خريد هستند. خيليها وقتي هوا تاريك ميشود براي
خريد بيرون نميروند و ترجيح ميدهند در پيلة خود بمانند تا اجناس به در خانة (پيله)
آنها برده شود.
اين اتفاق در كشور ما هم در حال وقوع است. چند نفر از ما وقتي
بيرون ميرويم، مراقب كيفمان نيستيم و بيخيال و بيدغدغه راه ميرويم؟ چند نفرمان
موقع خريد عيد، پولها را با خيال راحت و يكجا در كيفمان ميگذاريم و تقسيم نميكنيم؟
ديگر كم مانده پول را قبل از خريد يا بعد از خريد براي طرف پست كنيم كه دزديده
نشود و به خودمان آسيب نرسد.
خانم پاپ كورن ميگويد كه قرن 21، قرني است كه عادتهاي خريد به شكل
اساسي تغيير خواهد كرد. بجاي رفتن به مغازه، مغازه به خانة ما ميآيد. در آيندهاي
نزديك، NETWORK
MARKETING همانند
خريد عادي خواهد شد.
به همين دليل كارشناسان به دنبال راهي بودند كه بتواند با هزينة
اندك اجناس را به خانه هاي مردم ببرد و آن راه، e-Commerce بوده
يعني خريد و فروش از طريق اينترنت. خريد و فروش به اين طريق هم در ابتدا جذاب بود،
اما انسان نياز به ارتباط دارد و تنها بخشي از e-commerce، توانسته
است تا اين ارتباط را حفظ کند و آن NETWORK MARKETING است. ريچارد پو، منظرهاي را تصور
ميكند كه پاي كامپيوتر نشستهايد و روي سوپرماركت كليك ميكنيد، سراغ مثلاً بخش
شامپوها ميرويد و شامپوهاي مختلف با تبليغ خاص خود، جلوي چشم شما عشوهگري ميكنند.
بعد شما روي يكي از آنها كليك ميكنيد، سفارش مي دهيد و به در خانة شما ميآيد. اما
فكر ميكنيد اين كار تا چه مدت براي شما هيجان دارد؟ چيزي كه پو ميگويد اين است كه
اگر به همين منوال بگذرد، تجارت الكترونيكي كه روزي رؤيا و آرزوي انسان بوده، به
كابوس افراد بدل ميشود (شايد براي مخاطب حتي بدتر و مشمئزکنندهتر از تبليغات
تلويزيوني و اينترنتي شود). بنابراين بايد راه بهتري پيدا كرد كه روح هم داشته
باشد. اين کار تنها زماني ميسر است كه انسان هم در انجام آن دخيل باشد.
5 – از دلايل ديگر كه به نظرم جالب
است، اينكه كارفرمايان خودشان هم به اين سمت و سو تمايل دارند. فرض كنيد که
ميخواهم يك شركت بازرگاني داشته باشم. بايد سرماية هنگفتي را سرمايهگذاري كنم. جا
و ابزار بگيرم و مجوزهاي مختلف و افرادي كه برايم كار كنند. اما تازه گرفتاري شروع
ميشود. اگر بخواهم موفق باشم بايد مدام مراقب باشم كه آيا همه كار ميكنند يا نه؟
چون زيردستان تفكرشان اين است كه آنها كار مي كنند تا من سود ببرم كه واقعيت هم
همين است. من بخشي از سود را به آنها مي دهم (به عنوان حقوق) براي همين انگيزه كار
در آنها خيلي قوي نيست. در حاليكه با MLM همان افراد ميتوانند زيرمجموعه و
دوستان من باشند كه من آنها را و آنها زيرمجموعههايشان را مديريت ميكنند. در عين
حال براي خود كار ميكنيم و به ميزان كار خود، سود مي بريم، آن هم با هزينهاي به
مراتب كمتر! من سازماني را تشكيل ميدهم كه هم در سود و هم در ساختار و ساماندهي آن
با ديگران همکار و شريك هستم.
ازاينرو، تجارت به سمت شيوة تمركززدايي به ويژه NETWORK MARKETING سوق پيدا کرد.
فازهاي تحول NETWORK
MARKETING
همانطور كه قبلا گفته شد در سال 1945 با شروع کار Nutrilite، صنعتNETWORK
MARKETING متولد
شد. اما مطمئنا از سال 1945 تاكنون به يك صورت يعني به همان شكل اوليه باقي نمانده
و تغييراتي را در جهت رشد و تكامل داشته است. ريچارد پو در كتاب موج چهار در داخل
موج سوم يعني موج الكترونيك فازهاي NETWORK MARKETING را برشمرده است؛
- فاز اول NETWORK MARKETING يا فاز زيرزميني underground (79-1945):
اين فاز از همان Nutrilite شروع
شد. در واقع همانند دورة غرب وحشي اين صنعت بوده است، چون نه قانوني داشته و نه
نظمي. Nutrilite با
ايده هاي جديد پيش رفت. شركت هايي كه از آن الگو گرفته بودند هم خيلي پيشرفت كردند
كه البته برخي صادقانه عمل ميكردند و برخي نه. البته دولت هم سعي مي كرد تا همزمان
با همان صداقتي كه برخي شركتها كار ميكردند، محدودشان كند.
- فاز دوم NETWORK MARKETING يا مرحله رشد و گسترش (89-1980):
كه با قانوني شدن Amway شروع شد. اينجا بود كه با پيشرفت
فنآوري كامپيوتر، شركتدارها به استفاده از كامپيوتر رو آوردند. در دهه 80 سرعت رشد
و گسترش بسيار زيادي داشت. اما حتي در دورة رشد خود هم مسائلي داشت. افراد وقتي
عضو ميگرفتند قول ميدادند كه اينكار
فرصتهاي نامحدودي در اختيار آنها قرار ميدهد، اما نمي گفتند اگر زمان بگذاريد و كار كنيد. افراد كمي بودند كه زمان و پول و
انرژي براي اينكار صرف كردند. يكي ديگر از مسائل اين دوره اين بود كه افراد متوسط
- كه نيمهوقت كار ميكردند - نميدانستند چطور بايد جنسي را كه نميشناسند
بفروشند. بنابراين بعد از مدتي خسته ميشدند و ميبريدند و فقط افراد قوي و نابغه با
انگيزة قوي و شخصيتهاي فوقالعاده، موفق ميشدند. اما در اواخر اين دهه، آموزش و
حمايت نيز به نظامNETWORK MARKETING اضافه
شد. ظاهراً "دان هلر" كه زماني فروشنده IBM بوده و فاز اول و دومNETWORK
MARKETING را
هم تجربه كرده بود، براي اولين بار شروع به آموزش زيرمجموعههايش كرد. او حتي
خانواده خود را هم درگير كار آموزش كرده بود. وي ميگويد: الان مردم ديگر مجبور
نيستند بيشتر كارهايي را كه ما كرديم انجام دهند. او دو سال نيمه وقت به شيوه MLM كار كرد و زماني که به سود رسيد،
كار IBM را
رها كرد. او مي گويد الان كار NETWORK
MARKETING خيلي
ساده شده است.
- فاز سوم يا مرحله فروش جمعي و
انبوه (1999-1990):
از سال 1990، Amway هم
مثل شركتهاي ديگر روش خود را تغيير داد و با استفاده از كامپيوتر، Voice-mail
و
فكس آنلاين و هر روش الكترونيكي و ارتباطي ممكن، به كار خود ادامه داد تا فروش
بيشتري داشته باشد و از اينجا بود كه فاز سوم شروع شد. اينجا بود كه همه
ميتوانستند در اين كار وارد شوند. هزينهها چه به لحاظ پولي و چه زماني، كاهش يافت.
به اين ترتيب موجي از مشتريان حملهور شدند. مردمي كه حتي فكرش را نميكردند زماني
بتوانند اينكار را بكنند نيز به اينكار پرداختند. البته همة آنها موفق نبودند. هيچ حرفهاي تضمين نميدهد كه همه
افرادي كه به آن ميپردازند موفق باشند. اما براي مردم در آن برهه، چند صد دلار هم
غنيمت بود. ديد اغلب مردم اين بود كه NETWORK MARKETING ارزش كاركردن را دارد. در اين دوره
بود كه N.M. به
صنعت تبديل شد. "وال استرتيت ژورنال" در تاريخ 23 ژوئن 1995 نوشت: بين
1990 تا 1994، 34% به تعداد نتورکرها افزوده شده است و تعداد افرادي كه تمام وقت
به آن ميپردازند، دو برابر شده است (درواقع کساني که به عنوان كار و يك شغل به آن
نگاه ميكردند). در اين دوره كشورهاي ديگري هم بودند كه از سيستم NM استفاده ميكردند به ويژه كشورهاي
شرق و جنوب شرق آسيا بسيار سريعتر از آمريكا عمل كرده بودند. رشد MLM در دهه 90 در آمريكا بيشتر از رشد
مجموع ساير سيستم هاي اقتصادي اين کشور بود.
در اين فاز لازم نبود بالاسري و زيرمجموعه، يكديگر را ببينند بلكه
از هر جاي دنيا ميتوانستند با هم ارتباط برقرار كنند. در واقع از هر جاي دنيا ميشد
به پيلة فردي در جاي ديگر وارد شد. اما از مضرات آن كم رنگ شدن حضور انساني در
سيستم بود.
- فاز چهارم يا بلوغ Network Marketing:
عليرغم رشد چشمگيرNETWORK MARKETING، هنوز خيلي از شركتها مردد بودند.NETWORK MARKETING با وجود ميلياردها دلار سوددهي باز
هم مطرود بود. اما در سال 2000 شركتها يكي يكي به سمت آن آمدند. در اين فاز، ارائة
خدمات به ويژه خدمات اينترنتي به روش MLM رواج يافت براي مثال Alladvantage.Com براي افراد و شركتها يك viewbar در نظر گرفته بود كه ميتوانستند از
آن براي تبليغ استفاده كنند.
در فاز چهارم، NETWORK MARKETING به
صورت يك فرهنگ درآمد. تا قبل از اين موج در هيچ كتاب يا ژورنالي دربارة آن نوشته
نميشد و دنياي آنها دنيايي جدا بود. اما از سال 2000 از اين انزوا خارج شد و به
عنوان بازاريابي قانوني به همه معرفي شد و حالا در مطبوعات دنيا از موفقيتهاي آن
گفته ميشود. در اين موج NETWORK
MARKETING هم
به دنياي شركتداري پيوست و بنابراين افراد جوياي كار واقعي، جذب آن ميشوند. NETWORK MARKETING در سه فاز گذشته رشد كرده و در موج
4، شكوفا شده است. ديگر، موفقيت فروش اجناس به شانس ربطي ندارد چون در اين موج
موفقيت فروش قطعي است. چرا؟ چون توزيعكنندگان اين موج جدي، تشنة اطلاعات و با
انگيزة قوي هستند و خون و عرق خود را سرمايه كردهاند. در موج 4 عليرغم موج سوم
حضور انساني پررنگ است. ارتباط در اين موج يعني حضور داشتن؛ حتي اگر شده با شنيدن
و حرف زدن پشت تلفن (صدا). در اين موج، ساده كردن كار از عوامل موفقيت است و فقط
بايد ارتباطات داخل مجموعه را شكل دهيم، سپس آنرا مديرت و ارزيابي كنيم. در اين
موج نه تنها شيوة كار ما بلكه نحوه يادگيري كودكانمان، ساختار خانواده و روابط
اجتماعي ما نيز رقم ميخورد. در اين موج طيف گستردهاي از محصولات و خدمات شامل
خدمات بانكي ، بيمه، اينترنت، كتابفروشيهاي الكترونيكي و تبليغات اينترنتي،
توريستي و بسياري ديگر به جمع NETWORK MARKETING پيوستند. اين موج يك موج آمادة
حركت است كه در آن نه تنها نوع تجارت بلكه نوع افراد و نحوة كار و موفقيت آنها نيز
تغيير كرده است. در اقتصاد به سيستمي آمادة حركت ميگويند كه نيازي به امتحان و
بررسي ندارد و فقط بايد استارت بزند و راه بيفتد.
يكي از مشخصات NETWORK
MARKETING آنهم
در موج چهارم، كار گروهي است؛ قوميتها و نژادها يكديگر را در اين سيستم تقويت
ميكنند. حتي قوميتهاي جديد و وابستگيهاي جديد ايجاد ميشود كه بسيار محكمند.
تعريف و ساختار NETWORK
MARKETING
( تجارت از طريق بازاريابي شبكهاي)
طبق تعريف، تجارت شبكهاي شيوهاي است براي فروش محصولات كه از طريق
آن فروشندگان مستقل اجازه جذب فروشندگان ديگر و دريافت پورسانت به ازاي مقدار فروش
به افرادي كه جذب كردهاند را
دارند. اين شيوه بيش از 60 سال است كه ابداع شده اما در طول سالهاي اخير با پيشرفت
تكنولوژي، مزاياي خود را بيش از پيش نشان داده است.
اما ببينيم خصوصيات و ساختاري كه باعث موفقيت NETWORK MARKETING در موج چهارم شده است چيست:
1 – اولين ويژگي آن تماس بين اعضا است:
اعضاي يك شبكة فروش از هر وسيلهاي براي برقراري ارتباط استفاده ميكنند و تلفن و
نامه، فكس، موبايل، ايميل، ماهواره و خلاصه آخرين دستاوردهاي ارتباطي را براي
ارتباط بين اعضا بكار ميگيرند.
2 – خصوصيت دوم، دقيقاً همان چيزي كه
در متن پرزنت هم هست « اينجا هيچگونه خروج و محدوديتي وجود ندارد»، هم در ورود
افراد و هم در ارائة محصول. در سه فاز قبليNETWORK MARKETING، افراد وقتي كارشان در يك كمپاني تمام ميشد، از يك شركت به شركت
ديگر ميرفتند. اما الان ديگر لازم نيست، چون انتهاي شبكه باز است. هيچ اشباعي وجود
ندارد چون هميشه كالا و خدمات براي عرضه وجود دارد، البته در ايران چون نتورك را
همان QI مي
دانند تازه آنهم GQI، فكر مي كنند نتورك فقط عرضة چيزهايي گران قيمت مثل طلاست. در
آمريكا اينطور نيست؛ آنجا طوري شده است كه وقتي ميگويند NETWORK MARKETING فكر مي كنند فقط بايد صابون و
كرمهاي بهداشتي بفروشند. چون در دنيا اين صنعت براي عرضة طيف گسترده ايي از كالاها
استفاده ميشود و اينجا به خاطر اين مقايسه فكر ميكنند خوب همه كه طلا نميخواهند،
در صورتيكه نميدانند كمپاني خدمات هم دارد كه نه تنها تعداد آنها كم نيست، بلکه
مدام در حال افزايش هم هست.
3 – ويژگي بعدي، "سيستم
آماده" است. يعني به محض خريد استارت كار زده ميشود و همه چيز براي حركت
آماده است. طرح درآمدزايي در موج4 بايد به اين صورت باشد، عملي و آماده براي بهره
گيري. در چنين سيستمي شما فقط با Pin و Password و امثال اينها كار ميكنيد. سفارش
ميدهيد و برايتان ارسال ميشود. حتي برخي شركتها آموزش IR خود را به صورت خودكار انجام
ميدهند.
سيستم هاي آماده حركت توان تكثير بينهايت را دارند كه نتوركرها اين
توان را چندين برابر ميكنند.
4- پورسانت دائمي و يكسان: در 3 فاز
قبلي MLM، آنهايي كه در سطح رهبري (ليدرشيپ) بودند پورسانت بيشتري ميگرفتند
اما در موج 4 همه يكسان سود ميبرند، كمتر و بيشتر آن به ميزان زمان و انرژي هر
شخص بستگي دارد.
5- عامل ارتباط: در فاز سوم به خاطر
استفاده بيش از حد از فنآوري كامپيوتر، حضور انساني تقريباً از بين رفته بود. اما
در موج 4، استفاده از اين پيشرفتها به معني حذف انسان نيست. اتفاقاً چون NETWORK MARKETING از طريق افراد انساني انجامپذير
است، بنابراين قابل حذف نيست. چيزي كه ريچارد پو ميگويد اين است كه در موج 4 بايد
توزيعكنندگان، از جنس گوشت و خون باشند؛ چون تبليغ بايد به صورت كلامي و سينه به
سينه صورت گيرد.
6- تكثير پذيري: مهمترين چيزي كه وقتي
در كتاب يا سايتهاي مختلف بررسي ميكنيم، روي آن خيلي تاكيد شده است همين
تكثيرپذيري است. در جاي خود به وضوح ميگوئيم كه اين نكته چقدر در موفقيت و عدم
موفقيت كمپانيها موثر بوده است.